دفتر روانشناسی آیسا میرشاهی

🎓Psychologist🎓

ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺎﺷﻴﺪ…
ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻴﺪ.
اﮔﺮ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺁﻧﺮا ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪاﺭﻧﺪ، ﺑﮕﺬاﺭﻳﺪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ
” ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻚ اﻧﺘﺨﺎﺏ اﺳﺖ “

بایگانی

آیا خداباوری محصول تکامل زیستی ماست؟

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۴۶ ق.ظ

خداباوری و تکامل زیستی

خداباوری و تکامل زیستی

فکر می کنم این مطلب به این اشاره دارد که اگر دین محصول طبیعی زندگی نوع بشر و بخشی از تمدن و فرهنگ بشری است ، علاوه بر کارکرد اجتماعی نوعی کارکرد شناختی و معرفتی هم داشته است . 

بنابراین نگاهمان به دین نباید تنها وجهه ی فلسفی داشته باشد بلکه باید وجهه ی اجتماعی ، روانشناسی ، روش شناسی ، تاریخی و زیست شناختی هم باشد . البته نگاه فلسفی هم روشنگر است ولی اینکه صرفاً از منظر فلسفه ی وجود به استدلالات فلسفی وجود و عدم وجود خدا بپردازیم ، کافی نیست و مهم تر از آن این است که از منظر فلسفه ی علم و شناخت شناسی نیز در این موضوع تأمل شود .

زمانی که از باور به خدا صحبت می کنیم پیش از هر چیز باید مقصود خود را از خدا و مفهوم آن روشن سازیم .

نگاهی به لیست خدایان در طول تاریخ نشان می دهد که مفهوم خدا بسیار فراتر از خدایان ادیان ابراهیمی است . به بیان دیگر ، گانش پسر شیوا با سری همانند فیل در هندوستان ، خدایان جزایر پلینزی ، خدایان محلی سریلانکایی تامیلی ، خدایان آزتک ها و خدایان مصر و یونان باستان نیز خدایانی محسوب می شوند که ممکن است حتی نام آن ها را نیز نشنیده باشیم .

هر چند که امروزه خدایی چون زئوس ، یکی از قدرتمندترین خدایان یونان باستان به تاریخ پیوسته و حس ایمان دینی و پرستش را در کسی زنده نمی کند اما هرکدام از این خدایان ، روزگاری در گوشه ای از پهنه ی گیتی ، پیروانی داشته اند و برای بسیاری مقدس بوده اند .

تنها در دایرةالمعارف خدایان بیش از ۲۵۰۰ خدای موجود در تاریخ بشر معرفی شده است .

اما به راستی منشأ باور انسان به دین و خدا چیست؟  

این موضوعی است که دانشمندان و فیلسوفان بسیاری را با خود مشغول کرده است و هر یک تلاش کرده اند پاسخی برای این پرسش بیابند که باور به خدا از چه زمانی و بر چه مبنایی در فرهنگ های مختلف بشری شکل گرفته است .

از دید فروید منشأ باور دینی را باید در روان رنجوری بشر جستجو کرد و از دید دورکهایم ، دین یک برساخته ی اجتماعی است .

ریچارد داوکینز ، زیست شناس تکاملی ، دین را از منظر فرگشتی و بر مبنای نظریه داروین مورد بررسی قرار می دهد و در کتاب مشهور خود (توهّم خدا) می گوید : "اگر عصب شناسان یک مرکز مرتبط با باور به خدا در مغز پیدا کنند ، دانشمندان داروینیستی همانند من همچنان در پی آنند که دریابند چرا انتخاب طبیعی به گزینش چنین مرکزی انجامیده است؟"

به عبارت دیگر خواهیم پرسید چرا آن دسته از نیاکان ما که به لحاظ ژنتیکی مستعد داشتن چنین مرکزی در مغز خود بودهاند باقی مانده و تولید مثل کرده اند؟

پرسش داوکینز در حقیقت این است که دین چه کارکرد و فایده ای برای انسان داشته که با گذشت حدود ۸۰ هزار سال پیش تا کنون بشر را با خود مشغول کرده است . آیا دین عامل سازگاری انسان با محیط بوده است؟

دین ، میراث فرهنگی مفید یا مضر؟

در باب اینکه دین در طول تاریخ حیات انسان فایده یا صرفه تکاملی داشته دیدگاه های مختلفی وجود دارد .

برخی دین را به عنوان یک پارازیت فرهنگی می بینند که اگرچه برای میزبان انسانی خود فایده ای ندارد و چه بسا مضر هم باشد اما به مثابه انگل فرهنگی برای تکثیر و بقای خود از میزبان انسانی بهره برده است .

برخی دین را عامل انسجام درون گروهی در رقابت با دیگر گروه ها می دانند و به عبارتی قائل به این نکته هستند که دین برای بقای گروه های انسانی ، فایده تکاملی داشته است.

برخی بر این باورند که دین ، نه به صورت مستقیم بلکه محصول جانبی و غیرمفید از خصیصه های دیگری است که به سود سازگاری انسان با محیط بوده اند . آنها رفتار شب پره را مثال می آورند که در حرکت به سمت شعله شمع ، رفتاری از خود بروز می دهد که باعث مرگ او می شود . این رفتار شب پره از دید دانشمندان ، محصول فرعی از پرواز شب پره به سمت ماه و به قصد جهت یابی بوده است .

انسان مذهبی وقت و انرژی و هزینه و حتی زندگی خود را وقف باورهایی می کند که کمترین سودی به حال او ندارد اما این رفتار از دید ریچارد داوکینز یک محصول جانبی نامطلوب یا یک انحراف از یک خصیصه دیگر است که شاید زمانی مفید بوده است .

به بیان دیگر ، گرایشی که در شرایط خاصی توسط نیاکان ما انتخاب شده در واقع دین نبوده است و بلکه فایده های دیگری داشته و تنها به شکلی کاملا تصادفی در قالب رفتار دینی ظاهر شده است .

خداباوری از دید داروین

بحث های بسیاری بر سر تفاوت میان بی خدایی و ندانم گرایی در جریان است .

خداباوران با یک معیار و شدت مشخص درگیر ایمان به خدا نیستند و بسیاری از بی خدایان نیز در قاب اندیشه خود جایی بین بی خدایی و ندانم گرایی به سر می برند . 

ریچارد داوکینز در کتاب توهم خدا معیاری را معرفی می کند که به اختصار DN مشهور شده است . بر این اساس عدد 1 بیانگر اعتقاد عمیق به خدا و خداباوری حداکثری و عدد 7 نشان دهنده بی خدایی حداکثری است .

خود داوکینز درباره ی این که کجای این معیار ایستاده می گوید جایی روی شش اما متمایل به هفت . 

او می افزاید من یک ندانم گرا هستم و آگنوستیک بودن من به وجود خدا به اندازه ی آگنوستیک بودن من به وجود پری در انتهای باغ است .

چارلز داروین نیز دست کم آن گونه که از روی آثار و مکاتبات به جا مانده از او می توان دریافت ، بیخدا نبوده است و در نوشته ای مربوط به سال 1879 یعنی سه سال پیش از مرگ می نویسد من هرگز در شدیدترین نوسان های فکری ام آتئیست به معنای منکر وجود خدا نبوده ام و فکر می کنم به طور کلی و هر چه پیرتر می شوم ، اغلب تعبیر آگنوستیک ، شرح درست تری از وضعیت ذهنی من به دست می دهد .

خداباوری از دید فروید و از منظر فیزیولوژی مغز

باور به خدا از دید زیگموند فروید ، عصب شناس و روانکاو مشهور اتریشی یک امر توهّمی است و خدا در نظر او همان مفهوم پدر است که در ذهن انسان تعالی پیدا کرده است . مفهومی که آدمی بر اثر نیازها و ناتوانی های خود در دوران کودکی به آن پناه برده است .

از دید فروید باور دینی از جمله رفتارهای روان رنجورانه انسان مانند وسواس به شمار می رود .

با ظهور علم مدرن ، بررسی مکانیسم عمل مغز و نقش آن در باور به خدا و ماوراء الطبیعه نیز میسر شد .

به تدریج منشأ توهّمات دینی و درگیری ذهنی با مذهب و خدا و ارتباط آن با اختلالات شدید سامانه لیمبیک مشخص شد و انسان دانست که ادراکات و تجربیات اسرارآمیز دینی و راز و نیاز و حس پرستش و زانو زدن در برابر قدرتی فراطبیعی از کجا ناشی می شود .

مطالعه سال 2016 جانستون حتی امکان ارتباط بین تجربیات عمیق مذهبی از یک سو و بیماری صرع از سوی دیگر را مورد بررسی قرار می دهد .

اگر بتوان دینداری را با فعالیت های الکتریکی غیرطبیعی مغز توضیح داد و باور به خدا را با کارکرد لوب گیجگاهی ، دیگر جایی برای خدا و افسانه های دینی باقی نمی ماند و دین و خدا چیزی جز میراث تکاملی زیستی و چیزی جز عملکرد طبیعی مغز نیستند .

یافته های داروین در زیست شناسی و صورت بندی نظریه تکامل در کنار پیشرفتهای علم به خصوص در نوروساینس و علوم اعصاب به نوعی تکمیل قطعات پازل فهم ما از جهان به شمار می روند .

درست همانگونه که کپرنیک در سال 1543 نشان داد زمین مرکز کائنات نیست و هیچ جایگاه ویژه ای نیز در کیهان ندارد، داروین نیز به ما نشان داد که انسان نه تنها اشرف مخلوقات نیست ، بلکه حتی با برنج و ماهی و شامپانزه نیز منشأ یا نیای مشترک دارد .ضمن آنکه انتخاب طبیعی ، مکانیسم پیشنهادی داروین برای تکامل زیستی ، جایی برای باور به خدا و افسانه های عهد عتیق که در سِفر پیدایش و داستان آفرینش آدم و حوا و هابیل و قابیل که در کتاب های دینی آمده باقی نمی گذارد .

به تعبیر زیگموند فروید نظریه داروین توهّم خودشیفتگی ما را نابود کرده است و از زمان داروین به نظر می رسد این تکبّر انسان که از روی تصویر خداوند آفریده شده توهّمی بیش نبوده است .

منبع

خبرگزاری BBC / عرفان کسرایی ؛ پژوهشگر مطالعات علم در دانشگاه کاسل آلمان / ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۸ - ۲۸ تیر ۱۳۹۷ / تاریخ مراجعه : 99/08/20

  • Aysa Mirshahi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی